Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7713 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
impressionability
U
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
haze
U
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
accessibility
U
امادگی برای پذیرایی
distensibility
U
امادگی برای بادکردن
ingenuity
U
امادگی برای اختراع
opposability
U
امادگی برای روبرو گذاشتن
readiness to report
U
امادگی برای پاسخ دادن
reagency
U
امادگی برای واکنش یا معرفی
fluctuability
U
امادگی برای بالاوپایین رفتن
ready solubility in water
U
امادگی برای زودحل شدن دراب
mission ready
U
اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
removability
U
ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
inseparability
U
عدم امادگی برای جدا شدن
communicativeness
U
امادگی برای رساندن خبر پرگویی
insuperability
U
عدم امادگی برای از میان برداشتن
inerrability
U
معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
irresponsiveness
U
عدم امادگی برای پاسخ دادن
operating level
U
سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
impulsiveness
U
امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
vitrescence
U
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
inductility
U
عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
put and take fishing
U
انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
condensability
U
قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
civilian preparedness for war
U
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
ground
U
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
contractibility
U
قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
record
U
کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
flying status
U
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
asynchronous computer
U
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
defense readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
perch
U
قرارگرفتن
perched
U
قرارگرفتن
sit
U
قرارگرفتن
perches
U
قرارگرفتن
perching
U
قرارگرفتن
sits
U
قرارگرفتن
to rangeoneself
U
قرارگرفتن
centers
U
درمرکز قرارگرفتن
heels
U
درپاشنه قرارگرفتن
centre
U
درمرکز قرارگرفتن
center
U
درمرکز قرارگرفتن
centred
U
درمرکز قرارگرفتن
centered
U
درمرکز قرارگرفتن
formation
U
ترتیب قرارگرفتن
bring up the rear
<idiom>
U
آخرهمه قرارگرفتن
back
U
برپشت چیزی قرارگرفتن
call on to the carpet
<idiom>
U
مورد مواخذه قرارگرفتن
backs
U
برپشت چیزی قرارگرفتن
situation of a building
U
وضع قرارگرفتن بنا
draw fire
<idiom>
U
مورد انتقاد قرارگرفتن
disposal
U
در معرض دید قرارگرفتن
setup
U
وضع قرارگرفتن میلههای بولینگ
run the gauntlet
<idiom>
U
درمعرفی آزمایش سخت قرارگرفتن
crowd the plate
U
نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
hull defilade
U
تا ارتفاع لوله در پشت حفاظ قرارگرفتن
use up
U
تحلیل بردن مورد استفاده قرارگرفتن
air defense readiness
U
وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
tucks
U
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking
U
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tuck
U
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
expose
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
air start
U
طرز قرارگرفتن هواپیما درهوا در شروع مسابقه هواپیمابری
exposing
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
novices
U
جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
novice
U
جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
problem program
U
برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
predispostion
U
امادگی
form
U
امادگی
preparations
U
امادگی
readiness
U
امادگی
forms
U
امادگی
penchant
U
امادگی
conditioning
U
امادگی
formed
U
امادگی
disposition
U
امادگی
covers
U
امادگی
proneness
U
امادگی
kelter or kilter
U
امادگی
kelter
U
امادگی
cover
U
امادگی
tautness
U
امادگی
preparation
U
امادگی
preparedness
U
امادگی
coverings
U
امادگی
susceptibility
U
امادگی
qualification
U
امادگی
availability
U
زمان امادگی
state of alert
U
وضعیت امادگی
erg
U
2- امادگی ذاتی
indisposition
U
عدم امادگی
reconditioning
U
تجدید امادگی
physical fitness
U
امادگی جسمانی
combat readiness
U
امادگی رزمی
medical fitness
U
امادگی پزشکی
preparatory school
U
اموزشگاه امادگی
hottest
U
امادگی کامل
hot
U
امادگی کامل
training camp
U
اردوی امادگی
readiness
U
امادگی رزمی
preparatory interval
U
دوره امادگی
preparatory schools
U
اموزشگاه امادگی
vigilance
U
امادگی چالاکی
insusceptibility
U
عدم امادگی
indisposedness
U
عدم امادگی
half way houses
U
خانههای امادگی
indispositions
U
عدم امادگی
third degree of readiness
U
امادگی درجه سه
peripheral
U
دوره امادگی
reading readiness
U
امادگی خواندن
second degree of readiness
U
امادگی درجه دو
work out
U
تمرین امادگی
peak up
U
در اوج امادگی
unreadiness
U
عدم امادگی
condition of readiness
U
شرایط امادگی
liability to disease
U
تعهد امادگی
law of readiness
U
قانون امادگی
operational readiness
U
امادگی عملیاتی
hotter
U
امادگی کامل
data terminal ready
U
امادگی ترمینال داده
operational performance category
U
طبقه امادگی عملیاتی
materiel readiness
U
امادگی رزمی وسایل
preparation
U
امادگی اماده سازی
data set ready
U
امادگی مجموعه داده ها
condition code
U
کد وضعیت امادگی اقلام
lurching
U
امادگی شکست فاحش
condition of readiness
U
وضعیت امادگی رزمی
lurch
U
امادگی شکست فاحش
lurched
U
امادگی شکست فاحش
lurches
U
امادگی شکست فاحش
preparations
U
امادگی اماده سازی
flyable dud
U
بدون امادگی رزمی
fourth degree of readiness
U
امادگی درجه چهار
level of readiness
U
سطح امادگی رزمی
readiness category
U
نوع امادگی رزمی
peripheral course
U
دوره امادگی نظامی
combat ready
U
دارای امادگی رزمی
operational performance category
U
امادگی عملیاتی از طبقه
readiness category
U
درجه امادگی رزمی
habilitation
U
لباس پوشاندن امادگی
physical fitness
U
امادگی عمومی جسمانی
school readiness
U
امادگی ورود به مدرسه
readiness
U
اماده باش امادگی
sight-read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
haemophillia
U
امادگی بخون رفتن زیاد
teachability
U
امادگی جهت یاد گرفتن
sight-reading
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
stymieing
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymies
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymied
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymie
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
snug down
U
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
materiel readiness
U
میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
flight readiness firing
U
ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
army ready material program
U
برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
influencing
U
تاثیر
semplice
U
بی تاثیر
effectiveness
U
تاثیر
hank
U
تاثیر
influence
U
تاثیر
impressiveness
U
تاثیر
influenced
U
تاثیر
forcibly
U
با تاثیر
influences
U
تاثیر
hanks
U
تاثیر
influxes
U
تاثیر
efficacy
U
تاثیر
sensation
U
تاثیر
influence line
U
خط تاثیر
forcefulness
U
تاثیر
adaphorous
U
بی تاثیر
effect
U
تاثیر
affection
U
تاثیر
effected
U
تاثیر
sensations
U
تاثیر
effecting
U
تاثیر
influx
U
تاثیر
road test
U
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
dtr
U
Ready Terminal Data امادگی ترمینال داده
war footing
U
حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
influenced
U
تاثیر کردن بر
inductive influence
U
تاثیر القائی
aerate
U
در تحت تاثیر
impress
U
تاثیر کردن بر
impressed
U
تاثیر کردن بر
after-effect
U
تاثیر بعدی
impressing
U
تاثیر کردن بر
impressionability
U
تاثیر پذیری
impressional
U
تاثیر کننده
aerating
U
در تحت تاثیر
aerates
U
در تحت تاثیر
size effect
U
تاثیر اندازه
aerated
U
در تحت تاثیر
impressible
U
تاثیر پذیر
efficacy
U
درجه تاثیر
influence
U
تاثیر کردن بر
efficacity
U
تاثیر سودمندی
make an impression
U
تاثیر گذاشتن
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
Potential
1
incentive
1
A hero can affect on the people.
1
affixation
1
gorse melatonin
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com